سلام به همگی.
یه مدتی بود که برای من از آمریکا مهمونای عزیزی اومده بودن و حسابی مشغول خوش‌گذرونی بودیم! اونم تو هوای بهاری و محشر ونکوور. واقعن فکر نمی‌کنم زیبایی بهار ونکوور رو جایی داشته باشه. تمام درختا پر از شکوفه‌های صورتی شدن و عطرشون آدم‌و مست می‌کنه... آفتاب هم که خدا رو شکر یه هفته‌ایه روش‌و ازمون قایم نکرده و طبق پیش‌بینی وضع هوا، همچنان حالا حالاها می‌تونیم ویتامین D مجانی جذب کنیم!
واقعن جای همه‌تون خالی...

و اما بالاخره بعد از دو ماه، سر من یه کم خلوت شده که برم دنبال کار... از اونجا که پدر جد اینترنت رو با سرچ‌هام درآورده بودم، می‌دونستم که سرمنشا نعمات الهی (!) کجاست و یه سره پاشدم رفتم تو خیابون Davie که پشت خونمونه، دفتر WorkBC. این سازمان دولتی، با یه مجموعه از ادارات مختلف از جمله ISS of BC و چند تا دیگه که اسمشون یادم نیست، مسئول خدمت‌رسانی به مهاجران تازه‌وارده هستن. (تازه‌وارد هم یعنی کمتر از سه سال)

من رفتم اونجا و خودم‌و معرفی کردم، بعد ازم پرسید بالای 30 سال هستم که خب نبودم، گفت جوونا باید برن YWCA، دفتر Career Zone که خیلی نزدیک به همون دفتر بود و تو اون هوای عالی، یه ربع پیاده‌روی خیلی هم چسبید! وقتی وارد شدم اول از همه از محیط دلچسبش خیلی خوشم اومد. روی یه میز پر از مافین و دونات و کیک بود، کنارش هم دستگاه آب‌جوش و چای و قهوه... یه طرف یه کتابخونه مجانی، یه طرف هم ملت لباس‌ها و وسایلی که نمی‌خوان رو گذاشته بودن تا هر کی می‌خواد مجانی برداره. (البته بماند که بنده خیلی شاد و خوشحال، رفتم کتم‌و روی رگال لباس‌های مجانی آویزون کردم و اگر یه آقاهه به دادم نرسیده بود الان کت نازنینم تن یه بدبخت بیچاره‌ای بود!!) اینترنت وایرلس و کامپیوتر و پرینتر و دستگاه کپی هم برای استفاده نامحدود وجود داره و وقتی رزومه و کاورلترتون آماده شد همونجا براتون ازش به تعداد بالا کپی می‌گیرن.

اونجا اول یه نفر همه‌جای مرکز رو نشونم داد و بهم معرفی کرد که چیا دارن و از چیا می‌تونم استفاده کنم. بعد هم برام وقت گذاشتن تا با یه Case manager صحبت کنم. یه سری فرم‌هایی در مورد استعدادها و چیزایی که بلدم، ضعف‌هایی که فکر می‌کنم دارم، دنبال چه کاری هستم، چقدر بودجه و وقت دارم و خلاصه جیک و پوک زندگی شغلی من بهم دادن که پر کنم و سریع هم زدن وارد سیستم کامپیوترشون کردن.
کیس منیجر من یه دختر آسیایی جوون خیلی خیلی خوش‌اخلاق به اسم هلن بود که طی یک ساعتی که با هم صحبت می‌کردیم خیلی بهم کمک کرد. از همه مهمتر، دو تا برنامه برام پیدا کرد که هر دوش کمک هزینه‌های خیلی خوبی به مهاجرا می‌ده. اولی که بهتر بود، برنامه‌ی Job Options BC بود. این برنامه حداکثر تا 10 هفته، هر هفته 5 روز تمام وقت، کلاس‌های آماده‌سازی برای بازارکار و آموزش‌های شغلی برای افراد می‌ذاره و به ازای هر روز هم که سر کلاس‌هاشون بری 50 دلار بهت می‌دن... یعنی ماهی 1000 دلار که مبلغ نسبتن خوبیه. علاوه بر اون، اگر نیاز به گذروندن دوره‌های خاصی داشته باشی، این سازمان هزینه‌ی اون کلاس‌ها رو هم مفت و مجانی برای شما پرداخت می‌کنه. اما برای شرکت توی دوره‌شون باید اقلن 4 هفته دنبال کار گشته باشی و پیدا نکرده باشی و من چون تازه شروع کردم، از ماه دیگه می‌تونم توی دوره‌هاشون شرکت کنم. البته هلن برای جلسه‌ی معرفی این برنامه که 2 اپریل برگزار می‌شه منو رجیستر کرد... تا بعدن برای شرکت تو کلاساش تصمیم بگیرم.
دومین برنامه، Skills Connect هست که برای شرکت توی کلاساش پولی بهت پرداخت نمی‌کنه، اما مثل برنامه‌ی قبلی، هزینه کالج یا احیانن دانشگاه شما رو می‌ده. البته باید دقت کنید که اگر از هر برنامه‌ی دولتی (مثل Skills Connect) استفاده کنید، دیگه برای شرکت تو دوره‌های Job Options واجد شرایط نیستین. برای همین کیس منیجرم بهم توصیه کرد اول دوره‌های Job Options رو برم و بعد اگر نیاز شد برم سراغ برنامه‌های دیگه.

یعنی نتیجه این شد که من یه ماه وقت دارم روی رزومه و کاور لترم کار کنم و ورک‌شاپ‌های مرکز YWCA رو شرکت کنم که خیلی چیزای خوبی هستن. از آموزش رزومه‌نویسی گرفته تا مهارت‌های مصاحبه شغلی، تا مهارت‌های شغل‌یابی و استراتژی‌های مختلف، نتورکینگ و از همه برای من مفیدتر، Career Exploration... این آخری درواقع یه جلسه‌ی خصوصیه که یه مشاور به شما کمک می‌کنه ببینی با خودت چند چندی! اصلن می‌خوای چیکاره بشی، هدفت در بلند مدت چیه و خلاصه در نوشتن یه پلن زندگی شغلی به شما کمک می‌کنه... و برای من که دنبال یه شروع 100٪ تازه هستم، این جلسه فکر می‌کنم خیلی مفید باشه و بهم کمک کنه یه دیدگاه کلی نسبت به آینده‌ی شغلیم برای خودم بسازم.

خدا رو چه دیدی، شاید تو همین یه ماه هم موفق شدم یه کار مناسب پیدا کنم... رزومه ی منم که پر از مهارت‌های عجیب و غریب و مختلف که البته باید برای هر شغل خاصی، یه جور خاصی هم دسته‌بندی و مرتبشون کنم.
علی‌الحساب فعلن از گنجینه‌ی جیب مبارک می‌خوریم که که کم‌کم هم داره به تهش می‌رسه... اما خیلی امید دارم که بتونم تا حداکثر دو ماه دیگه سر یه کار مناسب برم و اقلن هزینه‌هامون رو کاور کنم.

به امید کار پیدا کردن همه‌ی تازه مهاجرا
شاد باشید... عید همه‌تون مبارک :)