آلزایمر!!
فک کنم از شدت فشارهای روحی و روانی این چند وقت اخیر دچار آلزایمر زودرس شدم! تو این هفته بعضی از وبلاگهای دوستان رو که دیر به دیر آپ می:کنن وقتی میخوندم اصلن یادم نبود که قبلن باهاشون آشنا بودم! حتی به یکی دو تاشون پیغام دادم که به پیوندام اضافهشون کنم، بعد اومدم دیدم قبلن اضافهشون کردم!! (MEGA Face Palm!!)
ولی خدا رو شکر کارها داره کمکم انجام میشه. چمدونها تقریبن بسته شده و فقط لوازم دم دستی باقی موندن، کارای خردهریز مثل خریدن تبدیل خروجی برق و پرینت گرفتن عکس فرش و طلاهایی که داریم همراهمون میبریم و لیست چیزایی که باید تو فرم B4a نوشته بشن و خرید نهایی دلار هم انجام شده. دیگه فقط مونده برگزار کردن مهمونیایی که چپ و راست دعوت میشیم و خداحافظیها!
راستی یه سوال... من شنیده بودم برای گرفتن چرخدستی توی فرودگاه باید سکهی دو دلاری همراهمون باشه... ولی یادم نیست این مسئله واسه فرودگاه تورنتو بود یا ونکوور! (از وضعیت حافظهم هم که گفتم براتون! :| )
اگر کسی در این مورد چیزی میدونه ممنون میشم راهنمائیمون کنه، چون با این یه خروار باری که ما داریم میبریم اگر نتونیم از چرخدستی استفاده کنیم باید تو همون فرودگاه اتراق کنیم و توان 10 متر راه رفتن رو هم نخواهیم داشت!!
هجرت از سرزمین مادری شاید بزرگترین و سختترین تصمیمی باشه که یه نفر میتونه بگیره... من و همسرم به امید آرامش و آیندهای بهتر این تصمیم رو گرفتیم و امروز که رفتنمون قطعی شده، بیش از پیش از راهی که رفتیم مطمئن هستیم.