روزهای آخر...
حدود 20 روز به رفتنمون باقیمونده. این روزها بیشتر وقتمون به جستجو برای خونه یا اقامتگاه موقت میگذره و البته درکنارش مشغول جمع کردن وسایل و بستهبندیشون هم هستیم.
هر چی حساب کردم دیدم برای 20-30 کیلو بار، ارزش نداره هزینه و دردسر فریت رو به جون بخریم... هر چی رو تونستیم در حد بار مجازمون همراهمون ببریم که هیچ، باقیش رو میریم از همونجا میخریم. فعلن یکی از چمدونها رو هم کامل بستیم و وزن کردیم و گذاشتیم گوشهی اتاق که هر روز زلزل نگاهمون میکنه و بدتر باعث میشه دلشورهی باقی ساکها بیفته به جونم! 2 تا چمدون سایز 1 هم برای کابین خریدیم که میخوام تا جا داره پرش کنم و به امید امدادهای غیبی برم فرودگاه، اما وسیلههای حیاتی رو توش نمیذارم که اگر وزنشون کردن و گیر دادن، بتونم خالیشون کنم.
توی گشت و گذارهای اینترنتی هم یه خونهی مناسب پیدا کردیم و با صاحبش که یه خانم هندی بود با ایمیل مکاتبات مفصلی داشتیم... ظاهرن از ما خوشش اومده، حالا میخوام وقتی رفتیم بریم سراغش و اگر خونهش اجاره نرفته بود همونو بگیریم. البته کلن مورد خوب برای اجاره زیاده، ولی باید همونجا باشی و از نزدیک ببینی و با صاحبش صحبت کنی، چون واقعن دیگه خونه رو نمیشه از راه دور اجاره کرد!
حقیقتش باقی اوقات روز هم به بطالت و پای کامپیوتر میگذره، چون یه کم زیادی دلشوره داشتن باعث میشه همهی کارا رو 6 ماه پیش کرده باشی و الان تنها کارت این باشه که صبح تا شب بشینی فیلم و سریال ببینی. بعد از کریسمس هم که سریالهای پائیزی دوباره شروع شده و سریالهای زمستونی هم در راهه و... خلاصه دانلود منیجر ما بیکار نمیمونه!
تنها دلشورهای که الان دارم اینه که باید تو یه فرصت خیلی کم وسایل اصل کاری یه خونه رو تک و تنها بخرم! برای همین یه لیست تهیهکردم از چیزایی که به محض ورود لازم داریم، مثل قابلمه و لوازم اصلی آشپزخونه، یا اتو برای لباسهایی که از کیسههای وکیومشده بیرون میان! و البته یه لیست هم باید تهیه کنم از کارهایی که تو 2-3 روز اول ورود باید انجام بدیم... آهان، حول و حوش محلی که قصد داریم خونه بگیریم هم یه شعبه از بانک اسکوشیا رو پیدا کردم که کارمند فارسیزبان هم داره و قصد دارم برای باز کردن حساب بریم اونجا. بالاخره هر چی هم زبانمون خوب باشه، اگه یکی باشه که پروسهی پیچیدهی بانکیشون رو به زبون خودمون برامون توضیح بده خیلی بهتر شیرفهم میشیم!
.
.
.
آقای کنی هم که این روزا سرش گرم معرفی کتگوریهای جدید برای مهاجرته! نیست آخه همینا رو خیلی خوب اداره کردن و N نفر رو پا در هوا و معطل نذاشته، خب باید هم به فکر گرفتن پروندههای جدید باشه!
امیدوارم دوستایی که پروندهشون هنوز در جریانه هر چه زودتر به نتیجه برسن و اونجا دور هم جمع بشیم.
+ نوشته شده در یکشنبه هفدهم دی ۱۳۹۱ ساعت 22:59 توسط بانو
|
هجرت از سرزمین مادری شاید بزرگترین و سختترین تصمیمی باشه که یه نفر میتونه بگیره... من و همسرم به امید آرامش و آیندهای بهتر این تصمیم رو گرفتیم و امروز که رفتنمون قطعی شده، بیش از پیش از راهی که رفتیم مطمئن هستیم.